tag:blogger.com,1999:blog-4672707214630726544.post8825870043176393271..comments2011-04-28T11:31:06.681-05:00Comments on دلخوشی عصر جمعه: قاب خاطراتمریمhttp://www.blogger.com/profile/06615454946502651765noreply@blogger.comBlogger7125tag:blogger.com,1999:blog-4672707214630726544.post-20209677964765663432010-11-22T15:25:10.553-06:002010-11-22T15:25:10.553-06:00به نظر من قشنگ بود.به نظر من قشنگ بود.روزبه دانشورhttp://www.daneshvar.ir/roozbeh/notesnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-4672707214630726544.post-31484770380667717022010-11-18T22:08:30.802-06:002010-11-18T22:08:30.802-06:00سلام
به نظرم کلمه "بتونی" یه کم تو ذوق م...سلام<br />به نظرم کلمه "بتونی" یه کم تو ذوق میزنه و با توصیفات قبلی همخونی نداره! ولی در مجموع خیلی ساده و روان نوشته شده و از اینکه پایان خوبی داشت حس خوبی بهم داد :)نگارnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-4672707214630726544.post-18548516724952467202010-11-18T19:02:29.691-06:002010-11-18T19:02:29.691-06:00منم با نظر یکی از خوانندهها موافقم که داستان خوب...منم با نظر یکی از خوانندهها موافقم که داستان خوب شروع شد اما آخرش خیلی ناجور تموم شد. کلا لحن داستان یجوریه که غم با خودش میاره اما آخر داستان یه دفعه به نظر خوب تموم میشه. یک مورد دیگه هم اینکه کلا به نظر من اون قسمتی که پسر میاد خونه، درس تازه رو میچسبونه به شیشه و بعد سپیده مینویسه ... درک نکردم. فکر کنم این قسمتو یجور دیگه توصیف میکردی بهتر بود خیلی خشک و جدیه برای یه بچه که اینقدر کوچیکه و تقریبا محال خوب بنویسه که جایزه بخواد بگیره! لولAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-4672707214630726544.post-89405513194955129852010-11-18T13:50:51.459-06:002010-11-18T13:50:51.459-06:00دست شما درد نکنه، فقط یک نکته که به نظر من رسید ای...دست شما درد نکنه، فقط یک نکته که به نظر من رسید اینکه "دو پنجره کوچک روبه روی هم روی 'دیوارهای باران خورده بتونی' در انتهای یک کوچه باریک در یک محله قدیمی تهران" درست نیست، چون دیوار بتنی با کوچه باریک و محله قدیمی هماهنگی نداره. دیوار آجری یا کاه گلی مناسب تر باشه فکر کنم. باران خوردگی را هم بهتر نشان می دهد.<br />موفق باشید.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-4672707214630726544.post-41416694451610527062010-11-17T22:39:54.874-06:002010-11-17T22:39:54.874-06:00من فکر می کنم قلم این نویسنده توانایی های بیشتری د...من فکر می کنم قلم این نویسنده توانایی های بیشتری داره. این داستان خوبه. ایرادی نمیشه بهش گرفت اما ساده است. یعنی زیادی ساده است و از خلاقیت و هنر استفاده نشده تو داستان. موضوعی ساده در قالبی ساده بیان شده. ضمن اینکه آخر داستان مشخص نیست. این همه ما خوندیم از رابطه اینها حالا هنوز سپیده منتظره؟ مشکلی هست برای رسیدنشون؟ خب که چی؟ چه اتفاقی افتاد؟ همه چیز از اول خطی پیش میره و بدون هیچ اتفاقی تموم میشه.خوانندهnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-4672707214630726544.post-63778957280934799192010-11-17T14:08:00.570-06:002010-11-17T14:08:00.570-06:00توصیفات و پردازش فضاها خیلی خوب بود. شاید می شد که...توصیفات و پردازش فضاها خیلی خوب بود. شاید می شد که جاهایی بعضی جملات حذف بشن، مثلا "وقتی سپیده درست و مرتب می نوشت آبنباتی جایزه او بود." یا "شاید همین جمله بود که مسعود را وا می داشت احساس کند سپیده عروس اوست." و "هر روز که مسعود از مدرسه بر می گشت درس تازه ای برای او داشت."<br />در مجموعه داستان خیلی خوبی بود و من اون قسمت "شب های سرد بارانی، روی شیشه مه گرفته پنجره، برای هم از آرزوهایشان نقاشی کشیده بودند." رو دوست داشتم. موافق باشی.... ... ...noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-4672707214630726544.post-45343235091448972582010-11-16T18:41:45.890-06:002010-11-16T18:41:45.890-06:00توصیف ها و برش های زمانی خیلی خوب از کار در آماده ...توصیف ها و برش های زمانی خیلی خوب از کار در آماده است. به نظرم این جمله اگر حذف شود و کلمه عروس فقط در آخر داستان به کار رود تاثیرش بیشتر است.<br /><br />"شاید همین جمله بود که مسعود را وا می داشت احساس کند سپیده عروس اوست."Anonymousnoreply@blogger.com